مردکوچک
سلام مردکوچک فدات بشم عزیزدلم که تو کارهای خونه به مامان کمک می کنی وقتی می خوایم سفره رو پهن کنیم ظروف رو میاری و خیلی شیک و دخترونه بشقابها رو می چینی ، لیوان و قاشق و چنگال رو کنار بشقابها می گذاری ، اینقدر قشنگ این کار رو انجام میدی که اون لحظه می خوام هروقت دارم چیزی رو دستمال می کشم شما هم باید کمکم کنی با زبان شیرینت بهم میگی : مامان دمال (دستمال) بده من بتشم (بکشم) رفته بودیم فروشگاه من هرچیزی که لازم داشتم داخل سبد می گذاشتم ،شما هم هرچی تو فروشگاه بود رو می آوردی و داخل سبد می گذاشتی ، من هم پنهان از شما اونها رو برمی گردوندم . خلاصه ماجرایی داشتیم وقتی می خوام لباسها رو پهن کنم یکی یکی لباسها ر...